دراین پاییزی که زمین زنگاری از جنس طلایی بسته ؛بیشتراز هروقت دیگر به یاد دلم می افتم ؛دلم چون رنگ افسون طلایی دشتها ؛جلب توجه میکند و چون صدای زیبای خش خش برگان پاییزی زیر پاهای مردمان این اطراف می شکند و تو اگر نبودی واگر ازدلم فورانی از رنگ ها نداشتی و نورهایت از جنس امید و بخشش نبود؛چه میکردم؟؟؟ رنگین کمان سخی و بخشنده ات برایم شیرین تر از دستانی است که دیگران برسر کودک فقیر چهار راه می کشند؛پس به امید رنگین کمان تو نفس می کشم.
امروز جالب بود ؛مطب پزشک ؛ت بود؛گویی جمع همه ت مداران جمع است؛هرکس یک تحلیل و چقدر جالب.
سکوت بر لب هایم نشسته بود و گاهی خنده هم اضافه می شد؛پیرمرد بی پروا و نیم نگاه زیر چشمی به من حرف هایش را می زد؛سقوط هواپیما روسیه،نامردی شوروی ها، دست به دامن شدن مان به کمونیست،خدابیامرزی شاه و دعا برای نابودی همه کشورها جز خودمان !!
زن و مرد صحبت داشتند گویی چون پزشک محرم است و در محضر او هستند ،همه بر یکدیگر محرم شده اند!!
تنها مونس من خنده و سکوت
دراین پاییزی که زمین زنگاری از جنس طلایی بسته ؛بیشتراز هروقت دیگر به یاد دلم می افتم ؛دلم چون رنگ افسون طلایی دشتها ؛جلب توجه میکند و چون صدای زیبای خش خش برگان پاییزی زیر پاهای مردمان این اطراف می شکند و تو اگر نبودی واگر ازدلم فورانی از رنگ ها نداشتی و نورهایت از جنس امید و بخشش نبود؛چه میکردم؟؟؟ رنگین کمان سخی و بخشنده ات برایم شیرین تر از دستانی است که دیگران برسر کودک فقیر چهار راه می کشند؛پس به امید رنگین کمان تو نفس می کشم.
درباره این سایت